حلما خانمحلما خانم، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره
بابا مهدیبابا مهدی، تا این لحظه: 39 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره
مامان نفیسهمامان نفیسه، تا این لحظه: 35 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

حلما بهانه ی زندگی ما...

جشن سیسمونی

یکی یه دونم بالاخره انتظار به سر رسید و وسایلت آماده شد اول اردیبهشت بود که رفتیم موکت و پرده اتاقت رو سفارش دادیم فرداش هم سرویس خوابت رو آوردن خیلی خوشگل شده درسته یه کم دیر آماده شد ولی همونی شد که میخواستم  با بابایی و خاله فاطمه و فاطیما جون اتاقت رو چیدیم بخاطر کوچیکی اتاق خیلی قدرت مانور نداشتیم واتاقت خیلی شلوغ شد ولی در کل خوب بود... روز پنج شنبه سوم اردیبهشت هم که مصادف بود با شب لیلة الرغائب یه جشن کوچیک و خودمونی برات گرفتیم روز خیلی خوبی بود خیلی خوش گذشت... اینم از عکسای اتاقت
12 ارديبهشت 1394

روز مادر

بچه عجیب ترین موجود دنیاست ،    می آید ،  مادرت میکند ،  عاشقت میکند ،  رنجی ابدی را در وجودت میکارد .  تا آخرین لحظه عمر عاشق نگهت میدارد  و تمام ...! بگمانم مادر بودن یک نوع دیوانگی ست ؛  وقتی مادر میشوی ،  رنجی ابدی بسراغت می آید؛    رنجی نشات گرفته از عشق ... مادر که می شوی ،  میخواهی جهان را برای فرزندت آرام کنی . میخواهی بهترین ها را از آن او کنی .  وقتی می خزد ، چهاردست و پا میرود، راه میرود و می دود ،  تو فقط تماشایش میکنی و قلبت برایش تند می تپد ... از دردش نفست میگیرد .  روحت از بیماری اش زخم می شود .  مادر که می ...
12 ارديبهشت 1394

اولین تحویل سال سه نفره...

8ساعت دیگر  امروز   پارسال می شود کمی ساده   اندکی خنده دار  وقدری عادی ! امروز سالهاست می رود   و   ما همیشه   چشممان پی فرداست . یا مقلب القلوب والابصار... ساعت ۲:بامداد...و اولین تحویل سال سه نفره بابایی دیشب برامون یه دسته گل خوشگل گرفت که بوش فضای خونه رو پر کرده بود  عزیزدلم اولین سالیه که پیشمونی امیدوارم که صحیح و سالم به این دنیا بیای و مارو از این انتظار راحت کنی گل خوشگلم .پاره ی تنم عیدت مبارک   افسوس ! به فکر پاییز ،  تابستان را   و به فکر بهار ،  زمستان را  فدا می کنیم .  جشن می گیریم&n...
29 اسفند 1393

خونه تکونی...

عشق من ببخشید یه مدت نبودم آخه نزدیک عیده و من و بابایی مشغول خونه تکونی و خرید عید ببخشید اگه این مدت خیلی خسته ات کردم آخه باید خونه روبرای اومدنت آماده کنم دیکه جیزی نمونده.راستش اتاقت رو هنوز آماده نکردم گذاشتم هفته های آخر وسایلت رو بچینم چون اگه از الان آمادش کنم تا وقتی بیای همه ی وسایلت رو خراب میکنم انشالا بعد از تعطیلات عید تخت و کمدت آماده میشه و اتاقی که همیشه تو ذهنم تداعی میکردم برات درست میکنم . فردا شب. شب چهارشنبه سوری ومن و بابا بخاطر اینکه ممکنه تو از سر و صدا بترسی میمونیم خونه هرچند بعضی ها اینقدر زیاده روی میکنن که آدم تو خونه هم آرامش نداره ولی باز هرچی باشه بهتر از اینه که بریم بیرون پس فردا با...
25 اسفند 1393

ماه هفتم

عزیزدل مامان ماه ششم هم به سلامتی تموم‌شد امروز وارد هفت ماهگی شدم ...دیروز رفتم پیش دکترم برام آزمایش قند نوشت امروز بابایی ماموریت بود نتونستم برم ولی فردا حتما میرم و آزمایش رو انجام میدم. خوشگله مامان.یکی یدونم دلم خیلی برات تنگ شده خیلی دوست دارم زودتر ببینمت انشالا سه ماه دیگه میای تو بغلم همه کسم... ...
2 اسفند 1393

وقتی مادر میشی...

وقتی مادر میشی دنیا کوچیک میشه ... اینقدر کوچیک که هیچ کس غیر از خودت این دنیا رو نمیبینه . دنیات میشه ماشینهای اسباب بازی... دنیات میشه رنگها ... دنیات میشه عروسک.... با کودک شیر میخوری ... با کودکت چهار دست وپا میری .. با کودکت رشد میکنی .. بزرگ میشی .. اینقد بزرگ که همه میفهن مادری ... یهویی کوه میشی .توانت میشه ۱۰۰ برابر .دیگه مریض نمیشی ..دیگه نمی نالی   وقتی مادر میشی حتی دیگه از سوسک هم نمیترسی . وقتی مادرمیشی دنیات میشه تغذیه و آموزش و پرورش ! دیگه وقت نداری یه صبح تا شب بری خرید واسه یه مانتو ...وقتت میشه طلای ۱۰۰۰ عیار ! نایاب نایاب ....
29 دی 1393

هفته نوزدهم

هفته ی نوزدهم بارداری: او احتمالا در حال تمرین است گاهی لگد میزند گاهی دستهایش را تکان می دهد و از آنجایی که در مایع آمنیوتیک شناور است حسابی برای خودش جولان میدهد(الهی قربونش بره مامان ) این خانم بلا تصمیمش را گرفته تا بنای ناسازگاری بگذارد. هرزمانی که شما تصمیم میگیرید بخوابید تازه لگدپرانی هایش شروع میشود(اینو راست میگه )خب حق دارد حوصله اش سر می رود او دوست دارد شما راه بروید و او بخوابد به همین دلیل است که نوزادان با تکان دادن در آغوش مادران آرام میشوند. وضعیت جنین: او اکنون به اندازه یک انبه یا سیب شده است .اگرچه در انبار غذایی او در کیسه آب هیچ ماده غذایی وجود ندارد اما حس چشایی او کار میکند. اگر...
13 دی 1393

اولین حرکت

دختر خوشگلم سلام   مامانی ببخشید یه چند وقتی نبودم یه کمی سرم شلوغ بود و البته درگیر خرید سیسمونی اتفاقات مهمی تو این مدت افتاد که قشنگترینش تکون خوردن تو بود.دوهفته پیش رفتم مطب دکتر صدای قلبت رو هم ضبط کردم سونوگرافی هم رفتم خدا رو صدهزار مرتبه شکر همه چی خوب و سالم بود بعدشم که از دکترم اجازه گرفتم با مامان نگار و خاله فائزه رفتیم تهران برای خرید متاسفانه به بابایی مرخصی ندادن و اون نتونست بیاد...سه روزی اونجا بودیم و تقریبا همه ی وسایلت رو گرفتیم البته بدون تخت و کمد که اونو انشالا قراره از همین جا بگیریم مامان نگار و بابابزرگ برات سنگ تموم گذاشتن دخترم انشالا اتاقت که آماده شد عکساشو برات میزارم جمعه 5دی...
13 دی 1393

عشق همیشگی من...

ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﺴﺮ ﻋﺰﯾﺰﻡ ﻣﻬﺪﯼ ... ﻧﻔﺲ ﻣﻦ؟؟ ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﻢ؟؟؟ ﻣﺨﺎﻃﺐ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ؟؟ ﺯﻥ ﻧﺒﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﺪﺍﻧﯽ ﺩﺳﺘﻬﺎﯼ ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﺍﺕ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺩﺳﺘﻢ ﺑﺎﺷﺪ ﺣﮑﻢ ﺗﻤﺎﻣﻪ ﺩﻧﯿﺎﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﻦ ﺩﺍﺭﺩ !!!.. ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﮐﺴﯽ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﻭﺯﻫﺎﯼ ﺑﺎﺭﺍﻧﯽ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻟﻢ ﭼﺘﺮ ﻣﯿﮕﯿﺮﺩ . !!!. ﻣﺮﺩ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﯼ ﻣﻦ. ..؟؟ ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻫﺮﭼﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍهد ﺑﺸﻮﺩ. !!.. ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺩﺳﺘﻬﺎﯼ ﮔﺮﻣﺖ ﺭﺍ ﺩﺭﺩﺳﺖ ﺩﺍﺭﻡ ﺧﻮﺷﺒﺨﺘﻢ . !!.. ﺑﮕﺬﺍﺭ ﺯﻣﺎﻥ ﺍﺯ ﺣﺴﺎﺩﺕ ﺑﺘﺮﮐﺪ . !!.. ﻣﻦ ﻋﺎﺷﻖ ﻣﺮﺩﯼ ﻫﺴﺘﻢ ﮐﻪ ﺯﻣﯿﻦ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﺍﻭ ﻧﺪﺍﺭﺩ . !!.. ﻣﻦ ﺑﯽ ﺗﻮ ﺑﺎﺗﻤﺎﻣﻪ ﺁﻓﺮﯾﻨﺶ ﺑﯿﮕﺎﻧﻪ ﺍﻡ . !!.. ﺯﻥ ﺑﻮﺩﻥ ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﺯﺗﻤﺎﻣﻪ ﻣﺬﮐﺮ ﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﭘﺎﯼ ﺗﻮ ﺩﺭﻣﯿﺎﻥ ﺑﺎﺷﺪ. !!... ﻧﻤﯿﺪﺍﻧﯽ ﭼﻪ ﮐﯿﻔﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﺧﺎﻧﻮﻡ ﺑﻮﺩﻥ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ. !!!.. ﻗﻮ...
17 آذر 1393