حلما خانمحلما خانم، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 16 روز سن داره
بابا مهدیبابا مهدی، تا این لحظه: 39 سال و 10 ماه و 26 روز سن داره
مامان نفیسهمامان نفیسه، تا این لحظه: 35 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

حلما بهانه ی زندگی ما...

سی ماهگی

عشق مامان امروز وارد سی ماهگی شدی دو هفته پیش یه نی نی خیلی کوچولو به خونوادمون اضافه شد محمد کسرا پسر عموی کوچولوت که هم اسم پسرخاله ت هم هست دختر کوچولوی مامان اینقدر بزرگ و خانم شدی و به مامان گوش میدی که بعضی وقتا تعجب میکنم از این رفتارها ی خوب و مثبت و هوس میکنم یه نی نی دیگه بیارم خیلی دختر مودب و آروم و در عین حال شیطونی هستی زبون شیرینت هم که همه رو عاشق حرف زدنت کرده چند تا شعر یاد گرفتی و با نهایت شیرینی اونا رو هر روز تکرار میکنی اتل متل توتوله،گل همه رنگش خوبه،آقا پلیسه بعضی وقتا منو نمیسه جون صدا میکنی بعضی وقتا هم زن عمو نمیسه به بابا هم میگی عمو مهدی هنوز شبا پوشک میشی و هر از گا...
14 آذر 1396

۲۸ماهگی

خوشگلم امروز وارد بیست و نه ماهگی شدی،۱۴مهر ۹۶ شیرین زبونم هر روز با یه جمله یا کلمه ی جدید سورپرایزمون میکنی و ساعتها باغث خندمون میشی،برای اینکه گوشی رو از دست من بگیری اخم میکنی و میگی مامان این چیه؟این درد شما میخوره آخه؟ همه ی برنامه ی شبکه پویا رو حفظی و تا تیتراژش شروع میشه سریع اسمشو میگی:مهد پویا،مهد کودک خانم زرافه،نقاش کوچولو و ... هر وقت نماز میخونم کنار من وامیسی و همه ی حرکات منو انحام میدی و جالبه اگه کسی صدات کنه جوابشو نمیدی،آخر نماز هم به نشانه ی سلام دادن دستتو محکم میزنی رو پات راستی دیشب مادرجون نذری داشت تو یک ماه گذشته پسرِ خاله فاطمه محمد کسری به دنیا اومد ،یه پسر کوچولو و خوشگل و‌چشم رنگی این مدت که خا...
14 مهر 1396

28ماهگی

عزیزدلم امروز وارد ۲۸ماهگی شدی❤ یعنی اینقدر شیرین زبون و عزیز شدی که بعضی وقتها گریه ام میگیره از اینکه این روزها دارن میگذرن و هیچوقت برنمیگردن😢😢😢از صبح (همون‌ظهر😁)که بیدار میشی شروع میکنی به بازی کردن و به هم‌ریختن‌خونه تا شب که بابایی بیاد و دست به دست هم بدید و خونه رو‌ویران کنید،بعضی روزها سه چهار بار خونه و مخصوصا اتاقت رو‌جمع و‌جور میکنم ولی ده دقیقه بعدش دوباره همه چی رو زمینه😢خیلی خسته میشم ولی بیشتر غصه ای اینو میخورم که قراره روزی دلم برای این خستگی ها و به هم ریختگی ها تنگ بشه😢روزها خیلی زود دارن میگذرن،خیلی زود داری بزرگ میشی،خیلی زود دارم پیر میشم😢 واااای چقدر غُر زدم😂خیلی غمگین‌شد دلنوش...
14 شهريور 1396

❤من یه مامانم❤

  ❤️ من يه مامانم ❤️  خيلي وقته كه ديگه لباساي قبلم اندازم نيست اما از اينكه ميبينم فرزندم روز به روز با بزرگ شدنش لباساش ديگه اندازش نيست حس خيلي خوبي دارم. اندامم ديگه مثه قبل نيست اما وقتي فرزندم و نگاه ميكنم و قد و بالاشو ميبينم ذوق ميكنم.خيلي وقته كه ديگه وقت نميكنم آرايش كنم اما وقتي فرزندم آراسته است و زيبا همه چي يادم ميره. خيلي وقته كه براي خودم وقت زيادي ندارم اما ازينكه تمام وقتم صرف رسيدگي به فرزندم ميشه يه جور خاصي خوشحالم.خيلي وقته كه نتونستم غذامو تا گرمه و لذت داره تا آخرش بخورم . اما وقتي فرزندم شيرشو با ميل ميخوره و تموم ميشه انگار خوشمزه ترين غذاهاي دنيا رو خوردم.خيلي وقته نتونستم كتاب مورد علاقمو بخونم. ام...
28 مرداد 1396

مامانی بدو‌ جیش دارم...

بععععله در ادامه ی روند پیروزی ها موفق شدم‌حلما خانوم رو‌از پوشک بگیرم😊😊😊البته با همکاری و پیشنهاد خودش🙈 تقریبا بیست‌روزی میشه که دیگه تو روز پوشکش نمیکنم ولی هنوز موفق نشدم شبها هم پوشک‌رو بگیرم که البته بخاطر شیر زیادی که میخوره فعلا غیر ممکنه!!! بعله قضیه اینجوری بود که بعد از اینکه چند بار تلاش کردم در این زمینه ولی چون حلما هنوز آمادگیشو نداشت همکاری نمیکرد این شد که دیگه بیخیال شدم و‌به توصیه ی بزرگترها مسئله رو به تعویق انداختم ولی دو سه روز بعد از شکست من حلما خانوم به طور خودجوش اعلام کرد که مامانی بریم دَدودی دید دادم😂😂😂😂😂اولش فک‌کردم میخاد اذیت کنه ولی وقتی دیدم‌چند بار تکرار کرد گفتم خب سن...
20 مرداد 1396

27ماهگی

دختر قشنگم... روز به روز بزرگتر میشی...روز به روز نگرانتر میشم نگران آیندت...نگران سلامتیت... این‌روزها خبرهای بد کم نشنیدیم...گم شدن بچه ها و‌... آتنا و بنیتا دو تا فرشته ی معصوم و مظلوم بودن که قربانی جهل آدمها شدن...دلم خونه برای پدر و‌مادرشون...دست و دلم به نوشتن نمیره...خیلی ناراحتم...روزهای بدی بود ...طفلک خانواده هاشون ...خدایا خودت مواظب کوچولوهامون باش...خدایا هیچ پدر و‌مادری رو با بچه ش امتحان نکن...خدایا به پدر و‌مادر این فرشته ها صبر بده...خدایا به هیچ پدر و‌مادری داغ فرزند رو‌نشون نده...داغ فرزند کمر آدمو میشکنه...آدم رو یک‌شبه پیر میکنه...خدایا مواظب همه ی بچه ها باش...خدایا م...
16 مرداد 1396