سی ماهگی
عشق مامان امروز وارد سی ماهگی شدی
دو هفته پیش یه نی نی خیلی کوچولو به خونوادمون اضافه شد محمد کسرا پسر عموی کوچولوت که هم اسم پسرخاله ت هم هست
دختر کوچولوی مامان اینقدر بزرگ و خانم شدی و به مامان گوش میدی که بعضی وقتا تعجب میکنم از این رفتارها ی خوب و مثبت و هوس میکنم یه نی نی دیگه بیارمخیلی دختر مودب و آروم و در عین حال شیطونی هستی
زبون شیرینت هم که همه رو عاشق حرف زدنت کرده
چند تا شعر یاد گرفتی و با نهایت شیرینی اونا رو هر روز تکرار میکنی
اتل متل توتوله،گل همه رنگش خوبه،آقا پلیسه
بعضی وقتا منو نمیسه جون صدا میکنی بعضی وقتا هم زن عمو نمیسهبه بابا هم میگی عمو مهدی
هنوز شبا پوشک میشی و هر از گاهی هم از دستت در میره و پوشکت رو خیس میکنی،هم چنان وابسته ی شیشه شیر هستی و غذا کم میخوری،نقاشی هم می کشی
مساقبه (مسابقه)،لولوغ (شلوغ)،گبتم (گرفتم)
،اکیت (اسکیت)،منیه (مرضیه)،للا لوله (رها)
حالا همه ی کلماتت رو سعی میکنم ضبط کنم نوشتاری نمیشه
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی