حلما خانمحلما خانم، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه و 11 روز سن داره
بابا مهدیبابا مهدی، تا این لحظه: 39 سال و 10 ماه و 21 روز سن داره
مامان نفیسهمامان نفیسه، تا این لحظه: 35 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

حلما بهانه ی زندگی ما...

رزولا

1394/9/28 23:46
نویسنده : مامان نفیسه
134 بازدید
اشتراک گذاری

پرنسس مامان دیشب که داشتم لباستو عوض میکردم تا بریم خونه دایی جون مهمونی چندتا دونه ی قرمز روی بدنت افتاده  بود  که زیاد نگران‌کننده نبود تو مهمونی هم‌مامان نگار و مامان زندایی گفتن گرمیت شده و یه کم خاکشیر بهت دادن.خدا رو شکر تب نداشتی و کسل هم نبودی شب که اومدیم خونه هم‌مث همیشه خوابیدی تا صبح هربار که بهت شیر دادم بدنت رو چک کردم که مبادا دونه ها بیشتر شده باشه ولی به نظرم تغییری نکرده بود.تا ساعت هشت و نیم صبح امروز که بیدار شدم همه ی صورت و بدنت پر شده از دونه های قرمز.بخاطر آننفولانزا و سرمای هوا و اینکه اعتقاد دارم اگه بری دکتر بدتر مریض میشی دکتر نبردمت.و رفتم از داروخونه گیاهی برات سدر و گل سرشور گرفتم و اومدم خونه و به کمک خاله صفورا بردیمت حموم و سدر رو گذاشتیم رو بدنت و بعد از ده دقیقه شستیم.به نظرم دونه ها بیشتر و قرمزتر شدن که مامان نگار گفت اگه بیشتر بشه یعنی داره میزنه بیرون و تا دو سه روز دیگه خوب میشی...

خداروشکر حالت خوبه و مثل همیشه شلوغ کاری میکنی ‌و این یعنی چیز مهمی نیست و فقط یه حساسیت ساده س.

امشب دوباره بهت خاکشیر دادم و‌خودم کلی خنکی خوردم.ان شاالله صبح که بیدار میشم دیگه اثری از قرمزی نباشه و بهترشده باشی.

چندروزی هست به آب ماهیچه هویج و برنج اضافه کردم و بعد از اینکه کامل پخت میکس میکنم و روزی دوبار بهت میدم خیلی خوب نمیخوری ولی بازم به زور دو سه قاشق رو نوش جان میکنی.

دیگه اینکه چند روز پیش  کلمه ی جدید گفتی بعد از دَدَ گفتن اینبار میوی بَ بَ...بابا مهدی هم کلی ذوق میکنه و فکر میکنه تو داری اونو صدا میزنی و میگی بابا.و بخاطر این‌کلی به من پُز میده که جوجه اول گفته بابا...

راستی یک ماهی هست خونه رو گذاشته بودیم برای فروش بالاخره با یه مشتری یه توافق رسیدیم و اگه خدا بخواد فردا قراره قولنامه ش کنیم.یه خونه خوشگل و بزرگ هم دیدیم که اگه خدا بخواد اونم معامله کنیم.

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (0)