واکسن چهارماهگی
آبنبات مامان امروز وارد ماه پنجم شدی چهار ماه گذشت...به سرعت برق و باد...
صبح با بابا رفتیم دنبال مادر جون و عمه جون که بریم مرکز بهداشت برای واکسن.اول رفتیم آزمایشگاه و من یه آزمایش چک آپ دادم بعدش رفتیم برای واکسن
قد و وزنت خدا رو شکر خوب بود ۶۹۰۰وزن و ۶۲هم قد
بعدش رفتیم برای واکسن و هنوز واکسن نزده گریه رو شروع کردی.قطره فلج اطفال رو که بهت دادن دو تا واکسن هم زدن رو دو تا پات.خیلی گرجیغ زدی و گریه کردی اینقدر که بابا که هیچ وقت دلش رو نداشت بیاد تو اتاق واکسیناسیون پرید تو اتاق و بغلت کرد.
با مادرجون و عمه اومدیم خونه.یه کم تب داری به زور قطره استامینوفن رو با آب بهت میدیم.الهی مامان بمیره و نبینه تو اینجوری بی حالی...به هرحال کاریش نمیشه کرد همه این کارها لازمه و ضروری...
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی