روزی که فهمیدیم هستی...
کوچولوی عزیزم سلام.
خاطراتی برای تو از زبان پدر ومادرت:بابا مهدی متولد۶۳/۴/۴ کارمند و مامان نفیسه متولد۶۷/۷/۱ وخانه دار؛؛؛قراره خاطراتمون رو از لحظه ای که فهمیدیم هستی برات بنویسیم.بهمن ماه ۸۹بود که باهم آشناشدیم تاریخ عقد۹۰/۴/۹
وتاریخ عروسی۹۰/۸/۱۶
بعد از ۲سال و ۱۰ ماه و ۲۲روز از زندگی دو نفره عاشقانه مون تاریخ اولین باری که فهمیدیم اومدی ۸مهرماه ۹۳بود و البته بهترین روز زندگیمون...
بعد از کلی حرف زدن و کلنجار رفتن باخودمون مرداد ماه بود که تصمیم گرفتیم یه نی نی خوشگل به جمع دو نفره مون اضافه کنیم.۶مهر بود صبح که از خواب بیدار شدم یاد خوابم افتادم خواب دیدم که باردارم با اینکه اصلا امیدی به اومدنت نداشتم ولی تصمیم گرفتم که یه تست خانگی انجام بدم تقریبا مطمئن بودم که خبری نیست ...اولین خط به سرعت قرمز شد چشمامو بسته بودم بعد از چند ثانیه که چشامو باز کردم دیدم خط دوم هم قرمز شد...اولین عکس العملم ی جیغ کوتاه بود و بعدش اشکایی که از خوشحالی روی گونه هام می ریخت.همون ساعت به خاله زهرا زنگ زدم و قضیه رو بهش گفتم اونم مثل من باورش نمیشد قرار شد تا آزمایش ندادم و قطعی نشده به کسی چیزی نگیم حتی بابا مهدی...
هنوز مطمئن نبودم بخاطر همین ۸مهربود که رفتم دکتر و آزمایش دادم...
بعععععله جواب مثبت بود ومن بیشتر از اینکه خوشحال باشم شوکه...تو مسیر خونه فقط به این فکر میکردم که چطور خبر اومدنت رو به بابایی بدم .وقتی رسیدم خونه بی بی چک و جواب آزمایش رو تو یه جعبه کادویی گذاشتم به همراه یه یادداشت:
یه نی نی کوچولو....بهترین هدیه...به مهربونترین بابای دنیا...
واکنش بابات برام پیش بینی شده بود خیلی تعجب کرده بود و تا چند ساعت فکر میکرد دارم باهاش شوخی میکنم ولی بعد که اشکای منو دید باورش شد...
عزیزدلم من و بابا خیلی خوشحالیم که تو هستی...
تقریبا بعد از ده روز به خونواده هامون این خبر خوب رو دادیم.
اولین باری که رفتم دکتر و سونو انجام دادم ۲۳مهر بود ...اولین باری که رو صفحه مانیتور دیدمت...راستش هیچی معلوم نبود ی تصویر سیاه و سفید که من ازش هیچی نفهمیدم...فقط اینو فهمیدم که هستی و قلب کوچیکت می تپه...همین برام کافی بود.
روزای خیلی خوبیه چون حالم خوبه و اصلا ویار و حالت تهوع ندارم خداروشکر.مهم تر ازهمه اینکه اطرافیانم مخصوصا باباجون خیلی هوامو دارن و اصلا نمیزارن یه دونه بشقاب جابجا کنم و این برای مامان تنبلی مثل من خیلی خوبه...
فسقلی مامان خیلی دوست دارم...