بیست و دوماهگی
ببست و دو ماهگیت مصادف شد با آخرین روز تعطیلات و برگشتنمون بهخونه
خب تعطیلات هم تموم شد وما بالاخره از مسافرت برگشتیم البته روز سیزده به در یعنی سه روز پیش برگشتیم.کلی گشتیم و چرخیدیم و خوش گذروندیم
لحظه ی تحویل سال که قم بودیم و حرمحضرت معصومه❤
بعدش هم مسجد جمکران و کاشان
روز اول فروردین رو اصفهان بودیم و بعد از اینکه مستقر شدیم ماشین خراب شد و گذاشتیمش نمایندگی و مجبور شدیم با آژانس بریم این ور اون ور.اول رفتیممیدان نقش جهان و میدان امام و بعد از کالسکه سواری که تو هم به اسب می گفتی گربه😁رفتیم سمت سی و سه پل 😉
و پل خواجو
روز دوم هم رفتیممنار جنبان و بعد راه افتادیم به سمت شیراز خلاصه میکنم اول رفتیم پاسارگاد وبعد شهر گل و بلبل
روز اولی که شیراز بودیم جایی نرفتیم چونکلی خسته بودیم و جایی که گرفته بودیم طبقه چهارم بود و بدون آسانسور😢😢
روز سوم هم آرامگاه سعدی و ارگکریم خان و دروازه قرآن و بارندگی شدید😢
روز چهارم هم با وجود بارندگی شدید و بخاطر برنامه ریزی قبلی و وقت کم رفتیم حافظیه و تخت جمشید
و از اونجا هم راه افتادیم سمت تهران،بابایی باید پنجم می رفت شرکت بخاطر همین برناممون این بود که ساوه از هم جدا شیم ما بریم تهران و بابا برگرده همدان و دوباره بیاد تهران پیشمون
روز پنجم ما تهران بودیم و خونه دایی،بابا هم همدان
روز ششم نزدیکای ظهر بابا رسید تهران و راه افتادیم به سمت مشهد،نصفه شب بودرسیدیم مشهد حرمروکه دیدیم ناخودآگاه اشکام سرازیر شد بعد پونزده سال بود که می رفتممشهد اونم با یه دختر ناز وخوشگل
روز هفتم بود که بعد جاگیر شدن رفتیم حرم و از وقتی وارد حیاط شدم بی اختیار اشک می ریختم.
سه روز مشهد بودیم با وجود تو یه کم زیارت رفتن سخت بود ولی همینکه رفتیم برام کافی بود
بعد از مشهد دو سه روز هم تهران بودیم و روز سیزده برگشتیم همدان و سیزده رو توجاده به در کردیم
سفر خوبی بود و با وجود همه ی سختی هاش و خستگی هاش کلی روحیهمون عوض شد وکلی خوش گذشت😉هم سفرهای خوبی داشتیم و هر چند فکر میکنم خودم همسفر خوبی نبودم چون به بهانه ی تو همش دستور میدادم و اصلا توکارها مشارکت نداشتم بخشید کهحوصله نداشتم بیشتر بنویسم🙈🙈