تاتی تاتی و روز مادر
دهم فروردین ماه ساعت چهارصبح بعد از نگاه کردنشهرزاد تا اومدم بخوابم بیدار شدی و شروع کردی به سخنرانی کردن و با سرو صدات بابا رو هم بیدار کردی و سه تایی مشغول بازی شدیم .چند روزی بود که میتونستی بدون تکیه گاه حدود چهار پنج ثانیه سرپا وایسی ولی اینبار ایستادنت یه کم طولانی شد و میون تشویق و سروصدای من و بابا تونستی دو قدم برداری....الهی من قربون راه رفتن و تاتی کردنت برم انشاالله که قدمهای محکم و بزرگی تو زندگیت برداری...
یازدهم هم روز مادر بود...امسال دومین سالیه که روزمادر تو رو دارم البته پارسال تو همچین روزی هنوز به دنیا نیومده بودی و تو دلم بودی...عشق مامان تو بهترین هدیه ی روز مادرم هستی...پس همیشه باش...کهنفسم به نفست بنده
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی