شمارش معکوس...
۳۸هفته گذشت آخرین روزهایی که من میزبان تو دختر کوچولوم هستم و خوشحالم لیاقت داشتن تو رو دارم.باور کن تو این روزها هیچی بجز سلامتیت برام مهم نیست از خدا میخوام کمکم کنه این چند روز هم به سلامتی تموم بشه و تو بغلم بگیرمت..
خیلی خسته شدم با اینکه خیلی شکمم بزرگ نشده ولی شبا به سختی میتونم بخوابم ۲۲کیلو وزن اضافه کردم خیلی زود خسته میشم و بیشتر دراز می کشم ...تکون هات محکم تر و گاهی دردناکه اما شیرین و دوست داشتنی...
هم از زایمان میترسم هم از سلامتیت...نگرانم...نمیدونم چی بگم همه چی رو می سپرم دست خدا ٬خودش داده خودشم حتما حفظت میکنه...
حدود ده روز پیش با بابایی رفتیم آتلیه و چند تا عکس گرفتیم آخرین عکسهای به ظاهر دو نفره...هنوز وقت نکردم برم برای چاپ انتخابشون کنم انشالا بعد از به دنیا اومدنت با هم میریم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی